در روز ۲۶ اوت سال ۱۹۷۰ گروهی ده نفره از زنان در اقدامی نمادین دسته گلی را تقدیم همسر سرباز ناشناس که بنیای یادبود وی در طاق نصرت پاریس قرار دارد تقدیم کردند. روی این دسته گل نوشته شده بود: «از سرباز ناشناس شخص ناشناستری هم وجود دارد: همسرش!». چیزی نگذشت که نیروهای حافظ نظم به سرعت جلوی این اقدام آنان را گرفتند.
لیلیان کندل، جامعهشناس فمینیسم که برای مدت طولانی با نشریه عصر جدید که یکی از بنیانگذاران آن سیمون دوبوار بود همکاری کرده است به یاد میآورد: «وقتی گزارش این رویداد را در روزنامهها خواندم بود که علاقهمند شدم در جنبش جوانی که اقداماتش برایم بسیار جالب بود شرکت کنم». وی در ادامه میگوید: «در جنبش رهایی زنان همه جور اشخاصی بودند. روشنفکران، و همچنین دانشجویان که ورود به دنیای حرفه و کار را به تاخیر میانداختند چرا که میخواستند بیشتر در مورد تاریخ زنان، که در آن موقع چندان شناخته شده نبود بدانند.» این جنبش از همان آغاز خارج از محدوده کلاسیک عرصه سیاست قرار داشت. برای عضویت در آن به کارت عضویت نیازی نبود و ساختار آن سلسلهمراتبی نبود. فلورنس روشفورت تاریخنگار فمینیسم میگوید: «جنبش رهایی زنان میراثدار جنبش ضدفرهنگ سال ۱۹۶۸ بود و همین اصالت آن را میساخت.»
لیلیان کاندل میپرسد: «پنجاه سال پس از این رویداد چه چیزی از این جنبش باقی مانده؟ امروز میبینیم که آمال این جنبش تمامی عرصهها را اشغال کرده است. امروزه مردان نمیتوانند مثل مردان سالهای ۱۹۷۰ مردسالار باشند. تجاوز به عنوان یک جرم شناخته شده و حق مالکیت زنان بر بدن خود بخشی از جمهوری ماست. علاوه بر این، دسترسی به وسائل پیشگیری از بارداری، جرمزدایی از سقط جنین، جرم شناختن تجاوز و مبارزه برای برابری جنسیتی در سیاست، همه اینها میراث جنبش رهایی زنان است که در جنبش فمینستی امروز آثار آن را میبینیم.
اما در این میان جنبش می تو نقطه عطفی است. جنبش رهایی زنان اجازه بروز و مورد بررسی قرار گرفتن مسائلی را دارد که امروزه نیز توسط فعالان جنبش زنان مورد تحلیل قرار میگیرد. اما در سالهای اخیر شاهد به صحنه آمدن نسلی از فمینیستها بودهایم که الزاماً با جنبش رهایی زنان آشنایی ندارند اما در جریان جنبش میتو با تجربهای مشابه با جنبش رهایی زنان مواجه شدند.
No comments:
Post a Comment