احمد پژمان از آن هنرمندانی بود که میان دو نغمه زندگی کرد — یکی از دل زادگاهش برمیخاست و دیگری از دل جهان. او در سال ۱۳۱۴ در شهر لار به دنیا آمد و مسیرش با ویولن آغاز شد، اما خیلی زود این ساز به گفتوگویی تمامنشدنی با موسیقی بدل شد. در تهران، هارمونی و آهنگسازی آموخت و روح موسیقی ایرانی را با ساختار موسیقی کلاسیک غربی درآمیخت.
استعدادش او را به وین رساند، جایی که زیر نظر استادان بزرگ تحصیل کرد و آثارش توسط ارکسترهای اروپایی اجرا شد. آن سالها برایش بیش از آموزش، تجربهای از گفتگو میان شرق و غرب بود — گفتگویی که پژمان بعدها در تمام آثارش ادامه داد. وقتی در اواخر دههی چهل به ایران بازگشت، رویایی در سر داشت: خلق موسیقیای که هر دو جهان را در خود داشته باشد.
او اپراهایی چون دلاور سهند را بر اساس اسطورههای ایرانی نوشت و سمفونیها، بالهها و موسیقی فیلمهایی ساخت که صدای ایرانِ در حال دگرگونی بودند. موسیقیاش در تالارها و سینماها طنین انداخت و شکوه ارکستر را با روایت ایرانی پیوند زد.
پس از انقلاب ۱۳۵۷، مسیر زندگیاش بار دیگر به بیرون از ایران کشیده شد. در نیویورک و سپس لسآنجلس ساکن شد و همچنان به آهنگسازی ادامه داد. تبعید، صدایش را پختهتر کرد؛ نوستالژی و نوآوری در هم تنیدند، گویی هر نغمهاش همزمان از خاطره و سفر سخن میگفت.
احمد پژمان در سال ۲۰۲۵، در نودسالگی درگذشت، اما آنچه بر جای گذاشت، تنها مجموعهای از آثار نبود — بلکه حسی بود ماندگار؛ صدای تعلقی سیّال، هماهنگی میان ریشه و حرکت. موسیقی او هنوز زمزمه میکند از معنای ایرانی بودن در جهان: ریشهدار، بیقرار و همیشه همنوا