هنر چیست؟
تعاریف مختلفی
برای هنر ارائه شده که تعدادی از آنها عبارتند از:
هنر
زیبایی است » و از ویژگی های عامی که همه برای هنر نام می برند، «ویژگی زیبایی آن
است » یا «هر چیز که ساخته ی آدمی و زیبا باشد» . سؤال دیگری که مطرح می شود، این
است که زیبایی چیست؟
هنر هر آن چیزی
است که وسیله ی پالایش، والایی و اعتلای روح آدمی بشود; یعنی هنر را صرفا هنر اخلاق گرا می دانند و هنر خود را
هنری می دانند که به اثر گذاری های مثبت اجتماعی، اخلاقی، آموزشی، تربیتی و . . .
منجر شود . طرفداران
این نظریه از شعار «هنر برای اجتماع » جانب داری می کنند .
هنر نسخه برداری از
اصل طبیعت است و هر چه در طبیعت وجود دارد، می تواند در هنر هم مصداق داشته و
ارزشمند باشد . مثلا هوی و هوس، هوای نفس، میل به جنایت و خون ریزی و دیگر صفات
زشت و ناپسند چون وجود دارند، می توانند آزادانه به تصویر کشیده شوند و عینا مثل
یک هنر مقدس قابل احترام و تحسین باشند، چون آیینه ی تمام نمای حقیقت و واقعیت ها
هستند .
هنر بیان احساس و
عاطفه ی آدمی و برداشت او از زندگی و جهان هستی است .
اشکال کلیه ی این
تعاریف این است که یک وجه یا صفت از هنر را در نظر می گیرند و از باقی مسایل چشم
پوشی می کنند . هنر در واقع ترکیبی از تمام این معانی است و تعریفی عام را شامل می
شود
.
نظریه های زیبایی
شناسی
در رابطه با علم
زیبایی شناسی آثار هنری چهار نظریه اصلی وجود دارد:
۱. ویژگی
خاص شاه کارهای هنری
گاه کسی در اثر
جوشش یک استعداد درونی شاه کار خاصی را در شرایطی که تحت الهام و حالات خاص روحی و
روانی بوده خلق کرده، به نحوی که امکان تجربه ی مجدد آن، نه برای دیگران که حتی
برای خود او نیز وجود ندارد
.
۲. نسخه برداری و اقتباس جالب از طبیعت
در آثار هنری
معمولا هنرمندان در ترسیم چهره و رفتار کسی که در واقعیت حضور دارد یا نماینده تیپ
خاصی از افراد جامعه است، تغییرات زیادی می دهند، به نحوی که مردم فریب می خورند و
رد شخصیت واقعی را گم کرده و وجود و حضور این شخص را باور می کنند و این نیست مگر
با تمرین و ممارست بسیار و پرداختن بسیار به جزییات و خاص کردن شخصیت، به نحوی که
نتوان برای او مشابهی پیدا کرد، اگر چه نماینده ی تیپ خاصی از افراد اجتماع باشد .
۳ . زیبایی
در فرم و تکنیک
توجه به فرم و
تکنیک و قالب استاندارد کار در داستان نویسی از طریق توجه به طرح و قصه ی اصلی
داستان و طرح ها و شخصیت های فرعی ممکن است . ابتدا باید قالب ها و انواع فرم ها و
تکنیک ها را شناخت و نیز با مضمون و درون مایه ی مناسب برای هر نوع داستان آشنا شد
و سپس با تمرین و ممارست به الگوی دل خواه رسید .
۴ . زیبایی
در مفهوم و محتوا
رشد به اندازه ی
اعضا، ترکیب و وحدت کلی و جزیی بین آن ها، هم سویی در جهت رسیدن به هدف از بیان
قصه و غرق شدن در عواطف و احساسات جاری بر آن، اصلی ترین کار یک نویسنده ی جوان را
نشان خواهد داد .
هنرمند کیست؟
همانند هنر،
هنرمند نیز تعاریف متعددی دارد اما به طور کل می توان گفت که انسانها دو دسته
هستند کسانی که می بینند و درک میکنند و کسانی که می بینند و از درک آنچه میبینند
عاجزند. میتوان دسته اول را هنرمند دانست.
هنرمند به فضای
دوران خویش وصل میشود، به کمال و نسبت به آن حساسیت نشان میدهد و اثر خود را میآفریند.
تا نیافریده نه میدانیم چیست و نه میتوانیم بگوئیم چه باید باشد.
هنرمند به انسان
زمان خود پاسخ میدهد و به طبیعت. هنرمند فلسفه زمان خویش را درمییابد و نیازهای
مشترک آدم بودن و در عین حال بیزمان بودن (یعنی همه زمانی بودن) را پاسخ میدهد.
هنرمند عاشق است.
همواره مضمونی از عشق و روابط عاشقانه را که گهگاه و اغلب سرنوشتی تراژیک دارد در
سرنوشت او میبینیم و در عین حال به شکلی مرموز احساس میکنیم که زیاد هم اهل این
جهان نیست. هنرمند، عاشق عشق، رنگ، نور و زیبایی است. مزهها، میوهها، نوشیدنیها
و زیبایی زمینی از هنرمند دل میبرند. هنرمند کسی است که یک فرهنگ، یک تاریخ و یک
ملت برای ابراز هویت خویش به او اشاره میکند.
هنرمند شهرت و
محبوبیت با دوامش را از راه نفوذ اثرش در مردم دارد نه از راه تبلیغات که شهرتی
فوری و کوتاه عمر است. شهرت هنرمند مربوط به او نیست مربوط به آینده است. هنرمندان
اندازههای متفاوتی دارند بعضی غول پیکرند و بعضی کوچکتر.
شاملو در وصف
هنرمندان می گوید:
“هنرمندان
را سلسله جبالی بدانید که بعضی قلههای آن از ابرها بیرونند، بالاترند؛ اما همواره
باید یادمان باشد که هنرمندان وجودی معصومانه و کودکانه دارند. اگر همه اینها بود
و بیش از اینها آنگاه ممکن است که او را بشناسیم
هنر کامل و هنرمند
کامل
اثر هنری وقتی
کامل است که حقیقت را با رعایت قواعد زیباشناسی بنمایاند؛ حالا آن حقیقتی را که
نمایش می دهد هرقدر مخفی تر باشد و او هر چه قدر روشن تر آن را بنمایاند آن اثر
هنری، قابل تحسین تر خواهد بود. و لذا بزرگترین هنرمند؛ خداوند، پیامبر و اهل بیت
(علیهم السلام) هستند که ظریف ترین حقایق را با کوتاه ترین بیان و عملکرد خود به نمایش
گذاشته اند. گاهی با بیان و گاهی با عمل و گاهی با خون خود. آیا حقیقت خداپرستی را
چه کسی بهتر از اباعبدالله الحسین (علیه السلام) در ظهر عاشورا به تصویر کشید؟
تصویری که تمام هنرمندان از به نمایش درآوردنش عاجزاند. و چه کسی قادر است عدالت
را چون علی (علیه السلام) نه در تابلو و فیلم که در متن زندگی به عمل بکشاند؟
کار یک هنرمند
چیست؟
کار هنرمند این
است که زیبایی ها، شگفتی ها، عجائب و ظرایف این عالم را به ما نشان دهد. گویی دست
قدرت خدا در جان آنان، دقت بینی و ظرافتی قرار داده که از زاویه دیگری به این عالم
می نگرند و آن چه را که ما نمی بینیم، نمی شنویم و … به ما می شناسانند.
در واقع کار هنر
این است که هر
آنچه را که ممکن است در قالب استدلال و تعقل، نامفهموم و دور از دسترس باقی بماند،
مفهوم سازد و در دسترس همه مردم قرار دهد. معمولا، وقتی انسان تاثیری را که حقیقتا
هنری است، میگیرد، تصور میکند این حالت را قبلا در خود احساس میکرده، اما از بیان
آن عاجز بوده است.
به عنوان کلام آخر
می توان گفت:
هنر لذت و سرگرمی
نیست، هنر موضوع بزرگی است. هنر یک عضو حیات انسانی است که شعور معقول انسانها
رابه حوزه احساس منتقل میکند.
رسالت هنر در زمان
ما عبارت از این است که از حوزه عقل، این حقیقت را که سعادت انسانها در اتحاد آنها
با یکدیگر است، به حوزه احساس انتقال دهد و به جای زور و تعدی کنونی… سلطنت محبت
را مستقر سازد. همان محبتی که در نظر همه ما عالیترین هدف حیات بشری است
No comments:
Post a Comment